پوست ماهی
پوست پوششی است که بدن موجود را از محیط جدا می کند و نقش حفاظتی برای موجود دارد و بسیاری از ارتباطات با محیط خارج از طریق آن صورت می گیرد. پوست ماهی با وظایف متعدد و نقش های مهم، حفاظت، برقراری ارتباط،
دریافت پیامهای حسی، حرکت، تنفس، تنظیم یونی، ترشح و تنظیم حرارتی رابه عهده دارد .
آزمایش لام مرطوب جهت دیدن انگلهای خارجی و باکتریها در پوست برای تشخیص، تقریبا ضروری است چنان که بسیاری از بسیاری از تک یاخته ایها به روش لام مرطوب نسبت به تهیه مقطع پارافینی بهتر دیده می شوند.
پوست ماهی
ساختار عمومی پوست:
پوست ماهیان همانند سایر مهره داران از دو لایه تشکیل شده است که شامل لایه خارجی (اپیدرم) و لایه داخلی (درم یا کوریوم) می باشد. اپیدرم بافت پوششی چند لایه است و از لایه اکتوردم جنین منشأ می گیرد و درم ساختار فیبری با سلول های نسبتاً کم است و از مزانشیم جنین با منشأ مزودرمی منشأ می گیرد. معمولاً در ماهیان اپیدرم از درم نازک تر است ولی ضخامت آن بستگی به گونه ماهی، سن، شرایط محیطی و غیره دارد. در اپیدرم تعدادی اندامهای ضمیمه مثل گیرنده های حساس ، پولک ها ، غدد موکوسی ، غدد سمی و اندامهای درخشان وجود دارند که این اندامها در گونه های مختلف ماهیها ، اختصاصی هستند.
روپوست (Epiderm):
اپیدرم ماهی یک نوع بافت پوششی سنگفرش مطبق است تعداد لایه های سلولی از دو لایه در نوزادان تا ده لایه در ماهیان بالغ است. اپیدرم در ماهیان نازک است و از ۳۰-۱۰ لایه سلولی با ضخامت متوسط۲۵۰ میکرون تشکیل شده است. در ماهی اسبک دریا و گونه های وابسته تنها دارای ۳-۲ لایه سلول های اپیدرمی است که ضخامت اپیدرم در آنها حدود ۲۰ میکرون است ولی اپیدرم ناحیه لب های تاس ماهیان بیش از mm3 ضخامت دارد.
واحد ساختاری پایه اپیدرم ماهی ، همانند تمام مهره داران سلول پوششی (اپی تلیال) است وجود سلول پوششی تنها ویژگی ثابت در همه ماهیان است. روپوست، از اکتودرم منشا می گیرد و از چندین لایه سلولهای پوششی تشکیل شده است . این لایه ها به غشای پایه متصل هستند که اپیدرم را از درم جدا می کند. اپیدرم علاوه بر سلولهای پوششی دارای چندین نوع سلول دیگر مثل سلولهای موکوسی، سلولهای گرزی و سلولهای کیسه ای شکل می باشد. سلولهای گرزی شکل(Club cells) چهارمین دسته از سلولهای ترشحی اپیدرم ماهیان هستند، در بین ماهیانی که سلولهای گرزی شکل دارند می توان به ماهیان ابتدایی راسته پلی پتریفومس و مارماهیان اشاره کرد. بزرگترین گروه ماهیان دارای سلولهای گرزی شکل فوق راسته اوستاریوفیزی است که شامل راسته های Gonorhinchiforms , Cypriniforms , Characiforms , Siluriforms , Gymnotiforms و بیش از گونه های ماهیان شناخته شده و ماهیان آب شیرین را در بر می گیرد.
معمولاً این سلولها در لایه های میانی اپیدرم واقع شده اند و فاقد منافذی به سمت سطح اپیدرم هستند.
در ماهیان اوستاریوفیزی وظیفه سلولهای گرزی ایجاد ماده هشدار دهنده یا دستگاه Schreckstof است که عصاره ترس نام دارد و هنگامی که یک ماهی آسیب می بیند غالباً ماهیان اوستاریوفیزی دیگر از طریق بوییدن به وجود این مواد پی می برند و واکنش دفاعی در مقابل شکارچی از خود نشان می دهند. مثلاً بصورت فشرده بصورت گله ای جمع می شوند و یا اینکه داخل پناهگاه می روند ویا اینکه بی حرکت می مانند.سلولهای گرزی در ماهیان استاریوفیزی به غیر از تولید عصاره ترس به بستن جراحات پوست نیز کمک می کنند
سلولهای جامی یا موکوسی (Mucous cells) غده ای برون ریز و تک سلولی است که در بیشتر گروه های حیوانات متداول است این سلول که جزء دستجات ثانویه سلول ترشحی در پوست ماهی محسوب می شود همانند سایر مهره داران در بافت های پوششی درونی ماهی دیده می شود و تقریباً به جز چند مورد بطور معمول در پوست ماهی یافت می شود. اپیدرم لامپری فاقد سلول های جامی شکل است . تولید موکوس در لامپری توسط سلول های پوششی صورت می گیرد اما در بیشتر ماهیهای دیگر، اپیدرم دارای سلول های موکوسی می باشد.
لایه درم:
این لایه بخش اعظم آن بافت همبند فیبری را شامل می شود و واجد رگ های خونی، اعصاب، فلس ها و بافت چربی است. درم بسیار ضخیم تر از اپیدرم است و از پیچیدگی بیشتری برخوردار است معمولاً این لایه از لایه اسفنجی Stratum spongiosum تشکیل یافته است که شبکه ای از بافت همبند است و درست در زیر اپیدرم قرار دارد
لایه عمیق تر درم، لایه متراکم (Stratum compactum) است. معمولاً درم دارای بافت همبند و تعداد اندکی سلول نیز است همچنین یک لایه تحت کوتیس (Subcutis) از بافت همبند بعد از عضلات قرار می گیرد درم حاوی سلول های رنگدانه ای، رگ های خونی، اعصاب، عدسی های مولد نور، اسکوت و فلس ها می باشد.
غشای پایه یک جزء از درم به حساب می آید اما مشارکت اپیدرم نیز برای شکل گیری آن ضروری است غشای پایه چندین وظیفه بعهده دارد آنها بعنوان سد تصفیه کننده عمل می کنند و عبور سلول ها و مولکول ها بین بافتهای مختلف را کنترل می کنند و همچنین تصور می شود که در تنظیم شکل گیری ظاهر ماهی و التیام زخم نقش دارند و همچنین محل اتصال برای سلول های پوششی و سایر سلول ها هستند.
هیپودرم:
معمولاً بخش فوقانی هیپودرم درست در زیر بافت پوششی داخلی پوست توسط لایه کروماتوفورهای عمقی اشغال می شود رگ های خونی و دستجات عصبی که در پری نوریوم (perinurium) محصور شده اند نیز در این لایه قرار می گیرند در زیر آن سلول های متورم حاوی چربی زیر پوست قرار دارند. قابلیت انعطاف هیپودرم امکان می دهد که حرکت قابل ملاحظه جلد بین لایه فشرده و میوتوم (عضلات) سطحی صورت گیرد.
اندام های مولد نور (فتوفورها) و نور زیستی(Bioluminescense) در ماهیان:
این اندامها در ماهیان دریایی و بیشتر در ماهیان اعماق دریا یافت می شوند اما درماهیان آبهای کم عمق تر نیز دیده می شوند. ماهیانی که قادر به تولید نور هستند بیشترشان در آبهای عمیق(۱۰۰۰-۳۰۰ متر) زیست می کنند. به نور تولید شده نور سرد اطلاق می شود چون فاقد حرارت و گرما است. تولید نور در ماهیان در اندام خاصی که فتوفور(Photophores) نامیده می شود صورت می گیرد نور زیستی یا زنده در ماهیان دو نوع است:
نور که در اثر حضور باکتری های مولد نور در در اندام های نوری بر اساس یک ارتباط همزیستی ایجاد می شود.
نوری که از سلول های مولد نور (self – luminous) بصورت خود بخود بوجود می آید.
باکتریهای مولد نور در اندام های نوری ماهیان شناسایی شده اند شامل گونه هایی از فتوباکتریوم و ویبریو هستند. اندام های مولد نور چه از نوع باکتریایی و چه از نوع خود بخودی منشأ اپیدرمی دارند و تقریباً در هر جایی از بدن دیده می شوند.
سلول های رنگی (کروماتوفورها):
در ماهیان از لامپری ها تا ماهیان استخوانی عالی این سلول ها در درم دیده می شوند سلول های رنگی در همه مهره داران از جمله ماهیان دارای منشاء جنینی مشترک هستند و از تاج عصبی نشأت گرفته اند این سلولها در ماهیان وسایرمهره داران خونسرد به پنج گروه تقسیم بندی می شوند:
۱)ملانوفورها :رنگدانه های سیاه تا قهوه ای
۲)اریتروفورها : رنگدانه های قرمز متمایل به زرد
۳)گزافتوفورها : اساساً با رنگدانه های زرد
۴)لوکوفورها : بدون رنگ با رنگدانه انعکاسی
۵)ایریدوفورها : بدون رنگ با رنگدانه انعکاسی
۶)سیانوفورها : رنگدانه های آبی
فلس و وظایف آن:
فلس ها ساختارهایی هستند که در جیب پوستی قرار دارند و دارای منشا درمیس هستند ولی در تشکیل فلسهای پلاکوئید هم اپیدرم و هم درم دخالت دارند. بیشترین رشد فلس در ماهیان قبل از بلوغ می باشد. معمولا روی فلسها یک سری خطوطی دیده می شوند که از مرکز فلس به طرف لبه آنها کشیده شده اند و بنام کانالهای شعاعی(Radius) خوانده می شوند که این کانالها باعث انعطاف پذیری آنها بخصوص در فلسهای ضخیم می شوند. اما در اغلب ماهیان پس از سرپوش آبششی فلس ها شروع به رویش می کنند. تمام ماهیان متولدشده در هنگام لاروی در ابتدا فاقد فلس هستند ولی پس از مدتی فلس ها شروع به رشد می کنند. فلس ها در یک زمان در تمام قسمت های بدن ماهی شروع به رویش نمی کنند که دانستن این امر در تعیین سن ماهی با استفاده از فلس مهم است. در کپورماهیان فلس ها از قسمت میانی بدن شروع به ظاهرشدن می کنند(زیر باله پشتی) در مارماهی از ناحیه وسط تنه، در ماهی سوف فلس ها در ناحیه دمی شروع به ظهور می کنند. در ماهی کفال محل ابتدای رویش فلس و جایگاه آن بعنوان کلیدشناسایی بکار می رود. در برخی از ماهیان مثل کلمه دریای خزر(Rutilus rutilus) مرز بین قسمت قدامی و خلفی فلس خیلی مشخص است ولی در اکثر ماهیان هرینگ این دو قسمت براحتی از هم تشخیص داده نمی شوند. در برخی از ماهیان مانند شگ ماهیان فلسها براحتی از بدن کنده می شوند ولی در برخی دیگر مانند سوف ماهیان و ماهی سفید دریای خزر بخصوص در فصل تخم ریزی در نتیجه فعالیت های مختلف هورمونی به سختی از بدن جدا می شوند. فلسهای ریخته شده ماهیان توسط فلسهای تازه جایگزین می شوند ولی مرکز این فلسها خطوط منظمی نداشته و برای تعیین مناسب نیستند.
انواع فلس در ماهیان:
فلس های گانوئیدی: این فلس ها در ماهیان پلی پتریدی (بیچر)، ماهیان خاویاری و پاروبوزه ماهیان دیده می شوند.
فلس های پلاکوئیدی:
در کوسه ماهیان، سپر ماهیان و شمیراها دیده شده اند.
فلس های کا سموئیدی:
در ماهیان فسیل و سارکوپتربیگی، سلاکانت ها وماهیان شش دار وجود دارند.
فلس های سیکلوئیدی:
در کپورماهیان، آزادماهیان و … مشاهده می شوند.
فلس های کتنوئیدی: درسوف ماهیان زیاد هست.